گرد و غبار و درد
ما را پنهان ساخته است!
دلها زخشم بارورند!
سینه ها ز شعله افروخته اند!
باران اشک با رعدی
سیلاب خشم آفریده است.
گرد و غبار و درد
ما را فرا گرفته است
ای اشکها ببارید!
از گونه ها نیز فراتر روید!
که در پستوخانه دل
بغضی به بمب بسته اند
ای رعد، ای بغض بغرید!
ای اشکها ببارید،سیل شوید
خانه و تن،همه
خاک و درد گرفته اند
ای باران اشک !
در انتظارت عمری
لحظه شمرده ام
و اینک ترا یافته ام!
ما در خویش آلوده ایم!
ما به اشکی محتاجیم!
درد،رنج،چرک و خاک
ما را فرا گرفته است!
ای ابرها برما ببارید
ای قطره های باران
ای چکیده از چشمان!
ما را بشویید!